the thinking

گاهی فکر می کنم.

the thinking

گاهی فکر می کنم.

شب عاشورا

امشب خدا قسمت کرد رفتم مسجد  

اولین باری بود که شب عاشورا از صحبتهای سخنران راضی بودم انگار حرف دل نو میزد 

درمورد عزاداری امام حسین به نکات خوبی اشاره کرد.گفت رسم ورسوماتی که راه افتاده مثل طبل زنجیر تیغی قمه وناهار ظهر عاشورا همه اش بدعتهای من درآوردی مردمه ونکوهش شده وبروید تحقیق کنید ببینید چقدر آبروی شیعیان را برده ودشمن چگونه داره به دین ما آسیب میزنه. 

 

اما وقتی سخنران رفت یکی آمد روضه بخونه که جملات واشعارش هم خیلی به دلم ننشست وهم غلط غلوط می‌خوند.تازه انگار بلندگوشو چسبونده بود به حلقش وخیلی وقت بود که صدا خودشو نشنیده بود.سرم درد گرفت وچند بار دلم خواست برم قسمت مردا وتذکر بدم.واقعا متاسفم برا اونا که با این کارشون مردم را از مسجد فراری میدن.مداحهای عزیز اگه دوست دارید صداتونو سر بدین کاری نداره برید وسط بیابون هرچی دلتون خواست داد بزنید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد