از پول درآوردن اومدم بیرون فعلا فکرم را یه چیز دیگه مشغول کرده.
میدونید عبادت مردم منو کشته.بابا جون منم مسلمونم منم نمازو روزه حالیمه از دروغ و ریا بدم میاد منم مثل همه از نون حروم وحشت دارم. منم واسه آبروی مردم احترام قائلم وبه قول بعضی ها شیعه علی هستم.اما فکر نکنم این طور قرآن خوندنم فایدهای داشته باشه.از قبل از ماه مبارک همسایه ها دعوتم کردند واسه جلسه جزءخوانی میگفتند. میخواهیم به این بهانه ببینیمت.(البته قاری لازم داشتند)وخدا را شکرمیکنم که روخوانی ام بد نیست.تا اینجاش خوبه.روزی یه جزء قرآن +سوره یس ومزمل و ملک وزیارت عاشورا و.......بقیش کمی متنوع تره.تازه نصف شنوندگان بیسوادند وفقط گوش میدهند والبته چرت میزنند.خیلی رو مغزشون کار کردم که اقلا کمی تفسیر قرآن بخونم واسشون که فقط 5دقیقه بهم فرصت دادند.یعنی باید روزی 2 ساعت وقت بذارم تا 5 دقیقه اگه وقت شد تفسیر بخونم.حتی اگه همه دوست داشته باشند وبه خوبی گوش بدهند.هر چقدر بیشتر فکر میکنم کمتر به نتیجه میرسم.بلاخره باید چیکار کنم.
این روزها هر کسی برای پول درآوردن راهی را انتخاب میکنه که نیاز به سرمایه داره ولی من یه راهی را پیشنهاد میکنم که سرمایه چندانی نمی خواد.با تحقیقاتی که انجام دادم کارمندان زن در هر رشتهای که کار کنند یک مشکل مشترک دارند وآن تهیه غذای ظهر است.وقتی خودشون خسته از سر کار برمی گردندوبچه هاشون از مدرسه والبته مرد خونه هم از سرکار،یه غذای خوشمزه است که حال همه را جا میاره..از بس غذای رستوران خوردند خسته شدند.غذای آشپزیهای محلی را نیز تجربه کردند وچون تنوعی نداره از ان هم سیر شدند.خانم خونه دلش برای غذاهای خونگی تنگ شده.مواد خام غذایی را انطور که دلشون میخواد میخرند ولی یا به صورت غذای فوری آن را میپزند یا اصلا نمیپزند واز بیرون غذا تهیه میکنند.در اینجا به یک خانم خانه دار کدبانو نیازمندند تا هرروز مواد غذایی مخصوص خودشونو به اون بدن وظهر قابلمه غذای آماده خودشون را ازش بگیرند.بهتره منزل این خانم نزدیک خونشون باشه.تا حتی اگه ماشین شخصی ندارند راحت بتونند این کار را بکنند.وبهتره این خانم همه غذاهای سنتی وملی را بلد باشه.تا جایی که من میدونم غذاهای محلی در رستوران ها اگر هم تهیه بشه اولا خیلی تعریفی نداره وثانیا گران تشریف دارند.همچنین در نزدیکی هر منزلی یکی از این رستورانها نیست.حالااگر زن کدبانوی نیازمند پولی سراغ دارید بهش بگید در بین هممسایه هاشون بگرده وخانم کارمندای محترم را پیداکنه و.........
وقتی میگم سرمایه نمیخواد واسه اینه که با یک گاز پنج شعله بدون فروچهار مشتری میشه شروع کرد. تازه ممکنه شوهران خانم کارمندان هم متوجه نشن که این غذاهای خوشمزه را خانمشون نپخته واین به افزایش مشتریهای خانم کدبانوی محترم خیلی کمک میکنه.فقط اگه بخواد وتنبل هم نباشه.
والبته خدمات دیگه ای هم میشه انجام داد.مثلا سالادهایی که در رستوران ها سرو میشه خیلی گرانتر از قیمت واقعیشه وهر فردی میتونه سفارش سالاد قبول کنه که سرمایه کارش یک کارد تیز ویک تخته خرد کنه واولش هم باید از نرخ واقعی به اضافه اندکی شروع کنه تا حسابی سرش شلوغ بشه.
سبزی پاک وخرد کردن هم یه خدمت دیگه به خانم کارمنداست.
از هرکسی بگوید نمیتوانم، نمیشود، نداریم و...متنفرم.
زیاد با این افراد سروکار داشته ام تمام مشکلاتشان را مطرح میکنند وقتی با آنها حرف میزنم برای همه چیز توجیحی دارند ونهایت همه توجیحاتشان نداشتن پول است.احمقانه ترین توجیح.نه؛ نفسم از جای گرم بلند نمی شود.پولدار نیستم ولی دارم به بهترین وجهی که دوست دارم زندگی میکنم.اگر بخواهم طور دیگری هم زندگی کنم میتوانم.برای همه سؤالات جواب دارم.برای بدترین موقعیت ها راه حل دارم که ثابت کنم اگر بخواهیم میتوانیم پولدار باشیم.ومیتوانیم هر چه میخواهیم داشته باشیم.برای باسواد، بی سواد،تحصیل کرده،دور ازشهر،وسط شهرو هر کس که نا امیدانه زندگی مردم را تماشا میکند حرف دارم.ودلم میخواهد گوش کنند وعمل کنند.وگرنه آب در هاون کوبیدن افتخاری برایم ندارد.
دوستی را فرض کنید که لیسانس گرفته.وضع مالی چندان خوبی ندارد. دوست دارد به کاری مشغول باشد.همه راهها را امتحان کرده ونتیجه ای نگرفته.چه پیشنهادی برای این فرد میتوان داد که بتواند زندگیش را تغییر دهد.بله راهی هست .
همیشه افراد بی استعداد پولدار زیادی را میتوان پیدا کرد که فقط به دنبال راحتی هستند.خیلی زود میتوان چند تا از آنها را دور وبر خود پیداکرد.با آنها صحبت کرد مشخص کرد که برای چه چیزهایی پول میدهند.سپس هر شاخه ای که دوست داریم انتخاب کنیم.آنوقت است که بازار کار خود را پیدا کردهایم.
مثال 1:تایپ
لازم نیست شما مغازه تایپ وتکثیر با اجاره بهای بالا داشته باشید.لازم نیست کامپیوتر اخرین سیستم داشته باشید.اگر جستجو کنید این روزها یک رایانه با قیمت پنجاه هزار تومان هم میتوانید پیدا کنید.فراموش نکنید هدف ما پول دار شدن بدون سرمایه یا سرمایه خیلی کم است.قدم بعدی رفتن به دانشگاه ازاد است.دانشجویان دانشگاه آزاد اغلب پولدار هستند.در بین آنها افرادی نیز هستند که به سختی مخارجشان را تامین میکنند ولی اغلب پولدارند.باید با کسی صحبت کنید.مثلا مسئول تایپ و تکثیر دانشگاه.وبقیه ماجرا که اگر شما قدم اول را بردارید خودتان راه هموار آن را زود پیدا میکنید.فقط باید بخواهید . وتنبل نباشید.ودعا هم فراموش نشود.
مثال 2:فتوشاپ
یک هنر بسیار زیبا ومد روز.یادگیری آن با یک کتاب حدو دوسه هزار تومانی مقدور است.وهمان رایانه پنجاه هزار تومانی هم میتواند این برنامه را اجرا کند.دوستی رادر یک عکاسی پیدا کنید.چند نمونه کاراز خودتان ارائه دهید وبا نرخ کم آغاز کنید.معمولا طراحانی که در عکاسی ها کار میکنن نمیتوانند از سبک اولیه خودشان فراتر روند.شما هرچه قدر هم مبتدی باشید یک فکر تازه دارید وخیلی زود متوجه میشوید چه در آمدی میتوانید از این راه کسب کنید.فقط باید بخواهید وتنبل نباشید.من هم برای شما دعا میکنم.