the thinking

گاهی فکر می کنم.

the thinking

گاهی فکر می کنم.

اثاث کشون

مستاجران بخوانند 

 

مدتی پیش به سفری رفتیم جهت اثاث کشی.اثاث به دلایلی دیر رسید ومن وجناب همسر 24 ساعت فقط یک چمدان داشتیم و یک باب منزل مسکونی. 

 

دو پتوی مسافرتی هم در چمدان داشتیم.این زمان به ما بسیار خوش گذشت.  

غذای خوشمزه خوردیم.خواب خوبی رفتیم.چند بار قدم زدیم.مسجد رفتیم. 

درحالی که :

چیزی نبود مرتب کنیم.ظرفی نبود بشوئیم.لازم نبود چیزی را جابجا کنیم.و............ 

همچنان که: 

از جایی بیخبر نماندیم.گرسنگی و تشنگی نکشیدیم.حوصله مان سر نرفت.خیلی بیشتر باهم بودیم.و...... 

 

اثاث که رسید مرتب کردیم و چند روز دیگر ماندیم. 

 

هر وعده غذای سرد خوردیم و بسیار دیر.همه وقت به مرتب کردن گذراندیم.کلی ظرف شستیم.دیگر نه قدم زدیم و نه باهم بودیم.بین وسایل بیشمار جایی نبود که بخوابیم و غلت بزنیم.تلویزیون همه وقتمان را می گرفت و کامپیوتر سرمان را گرم میکرد.دیگر باهم حرف نزدیم.خیلی بد گذشت. 

 

 

کاش می‌توانستم تمام وسایل خانه ام را بیرون بریزم.مثل آن 24 ساعت در خانه ان دوست. 

 

کاش می‌شد لحظه ای را بدون هیچ وسیله ای طی کنم. 

 

کاش می شد تمام پولهایم را صرف ضروری ترین نیازهایم کنم ودیگر هیچ. 

 

فکر کنم خیلی اشتباه می‌کنیم که فقط میخریم دور خود را شلوغ میکنیم. 

نظرات 1 + ارسال نظر
فهیمه جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 22:14 http://dokhtardooneh.blogsky.com

سلام زهرا جون.من هم باهات موافقم.هرچی دور و برمون خلوت تر باشه آرامش هم بیشترمیشه

سلام فهیمه جون ممنون که نظرتو نوشتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد